گریه های پردردسر سرباز نوجوان آلمانی! (+عکس)
تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۸۴۷۴۸۸
عصر ایران - در سال 1945، ارتش آمریکا در بحبوحه جنگ جهانی دوم تعدادی از نیروهای آلمانی را در شهر هسن، آلمان به اسارت گرفت. در میان اسرا، یک نوجوان 16 ساله به نام هانس گئورگ هنکه حضور داشت.
جان فلوریا، عکاس خبرنگار آمریکایی، چند عکس از این نوجوان در حالی که گریه می کرد، ثبت کرد.
با این وجود، روایت های هانس گئورگ هنکه و جان فلوریا از اتفاقات آن روز متفاوت هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هانس گئورگ هنکه دوران کودکی سختی داشت. پدرش که از هوادارن کمونیست ها بود، در سال 1938 درگذشت، زمانی که هانس گئورگ تنها 9 سال داشت. مادرش نیز 6 سال بعد از دنیا رفت و هانس گئورگ و دو برادرش یتیم شدند. شرایط سخت زندگی موجب شد تا وی به دنبال کار باشد. هنکه تصمیم گرفت تا در ارتش آلمان ثبت نام کند. در شرایطی که وی تنها 15 سال سن داشت خدمت در نیروی هوایی ارتش آلمان در واحد ضد هوایی را آغاز کرد.
روایت هانس گئورگ هنکهعکس های ثبت شده از هنکه در روز اسارت، وی را در حال گریه شدید نشان می دهند. بنابر روایت هنکه، نیروهای شوروی به سمت موقعیت آلمان در اشتتین (Stettin) پیشروی کرده بودند، جایی که وی پشت یک سلاح 88 میلیمتری مستقر بود. او به یاد می آورد که واحدش مجبور به عقب نشینی به سمت روستوک شد، اما در نهایت اسیر شدند.
هنکه مدعی بود که عکس در همین زمان گرفته شده است. به گفته وی، اشکهایش نتیجه احساس شکست و رو به مرگ بودن دنیایی بود که زمانی می شناخت.
روایت جان فلوریااما جان فلوریا روایت دیگری از رویدادهای آن روز دارد. به گفته وی، عکس ها در هسن، آلمان و پس از پیروزی نیروهای آمریکایی بر واحدی که هنکه در آن حضور داشت، گرفته شده اند. فلوریا اشک های جاری هنکه را نه در نتیجه احساس شکست، بلکه شوک نبرد می دانست.
دلیل روایت های متناقضاین که چرا هنکه روایت متفاوتی از زمان اسیر شدن خود ارائه کرد، به گمانه زنی های بسیاری منجر شد. با این وجود، یک تئوری وجود دارد که به نظر می رسد بسیاری با آن موفق هستند. مورخان بر این باورند که انگیزه اصلی روایت نادرست هانس گئورگ هنکه در کاری نهفته است که بعدا انتخاب کرد. پس از پایان جنگ، وی به حزب کمونیست پیوست و در آلمان شرقی ساکن شد.
کمونیست های آلمان شرقی فکر می کردند هر فردی که طی جنگ تسلیم آمریکایی ها شده باشد، یک تهدید بالقوه است. از این رو، هانس گئورگ هنکه احتمالا داستان اسارت خود توسط آمریکایی ها را به اسیر شدن توسط نیروهای شوروی تغییر داد.
هنکه تا زمان مرگش در سال 1997 در آلمان شرقی زندگی کرد و تغییری در روایت خود از زمان اسارتش نداد.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: تصاویر کمیاب از جنگ جهانی دوم در جبهه شرقی (+تصاویر)منبع: عصر ایران
کلیدواژه: سرباز جنگ جهانی دوم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۴۷۴۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مشاغل بهاره در تهران قدیم | کاهگلمالی و یخفروشی
همشهری آنلاین- صفورا صادقی: تهرانی که امروزه میبینیم و در آن زندگی میکنیم شاید برای پدران و مادران و بزرگترهایمان هیچ شباهتی به گذشته ای که آنها گذرانده اند ندارد. از آب و هوا و شکل و شمایل ساختمانها و خیابانها و کوچه ها، تا مدل لباس پوشیدن و صحبت کردن مردم، گزینه «تغییر» در تمامی لایه های آشکار و پنهان زندگی پایتختنشینی دیده میشود. با ورود فصل بهار و پایان زمستان در گذشته تهران مشاغل جدیدی به وجود میامد که شاید امروزه نه تنها دیگر اثری از آنها باقی نمانده است، بلکه شنیدن قصه این مشاغل هم باعث تعجب نسل امروز شود.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
نصرالله حدادی، تهران شناس، در این باره توضیح میدهد: «در تهران دهه۳۰و ۴۰ بعد از اتمام زمستان سخت و پربارش برای مردمی که شغل اغلب آنها زراعت بود و با آمدن سرما و برف و باران کسب و کار آنها نیز تعطیل میشد، نو شدن فصل مصادف بود با رونق مشاغلی که در آن زمان مرسوم بود.
شغل کاهگلمالیاز زمستان های سرد و پربارش قدیم زیاد شنیده ایم ولی شاید کمتر بدانیم بعد از این سرما و بارش برای ساختمان های کم استقامت آن زمان تهران چه اتفاقی میافتاد. حدادی میگوید: «در تهران قدیم بعد از چله کوچیکه و چله بزرگه و بارش برف و باران با شروع فصل بهار، زمان بازسازی و درست کردن سقف کاهگلی خانهها بود. در فصل بهار شغل «کاهگل مالی» از مشاغل رایج آن زمان بود. در کوچهها میگشتند و صاحب هر خانهای که نیاز به تعمیرات داشت، سقف خانه و در و دیوارش را با «کاهگل» که ترکیبی از ملات کاه و گل رس، نمک و آب، بود درست می کرد. ملات کاهگل خانه ها را در برابر رطوبت مقاوم و محافظت میکرد.
یخفروشیحدادی ادامه میدهد: «یک زمانی خوردن آب خنک برای تهرانی ها حسرت بود و دسترسی به آن در ماههای گرم سال به آسانی ممکن نبود. در دهه ۳۰ شغل یخ فروشی در پایتخت وجود داشت و با گرم شدن هوا کامیون های قدیمی یخها را حمل میکردند و به دکههای یخفروشی که معمولا سر چهارراه ها بودند میرساندند. صاحبان دکه روی یخها را با چند لایه گونی خیس میپوشاندند تا آفتاب دیرتر آنها را ذوب کند و معمولا در سایه قرار میدادند.
آنها یک وسیله برای تکه کردن یخ ها داشتند که چنگک مانند با نوک تیز بود به قطر حدودا دو سانتی متر که یخفروش با این وسیله یخها را تکهتکه میکرد و میفروخت. این یخ ها صبح خیلی زود قبل از طلوع آفتاب به دکهها میرسیدند و تا بعد از ظهر فروش میرفتند. قیمت هر قالب یخ ۳ قران بود. در حال حاضر هم فروش یخ وجود دارد آخرین بار قیمت بالای ۲۰۰ هزار تومان برای هر قالب دیدم که مربوط به چند ماه قبل است.
نقل است از آقاسید مهدی قوام که روزی از جلوی یخ فروشی رد میشد و دید صاحبش با صدای بلند داد میزند یخ هایم آب شد بخرید ... دیدند آقا سید مهدی شروع به گریه کرد. از او می پرسند چرا گریه میکنی گفت این مرد برای آب شدن یخهایش گریه میکند من چطور برعمر رفته ام گریه نکنم...»
کد خبر 846990 برچسبها مهارتها شغل شهردارى تهران